فروض
اوليه مدل عبارت است از:
ـ
دو بنگاه در بازار صنعت وجود دارد
ـ
مزيت هزينه اي توليد محصول صفر است (يا هزينه توليد محصول براي دو بنگاه مساوي
است)؛
ـ
ميزان فروش در سطح سود حداكثر هر بنگاه، در نقطة وسط منحني تفاضاي آنهاست؛
ـ
منحني تقاضا شيب منفي دارد و به صورت خط مستقيم است؛
ـ زماني
TR در حداكثر قرار مي گيرد كه كشش
قيمتي تقاضا برابر يك باشد
در اين مدل، فرض بنيان رفتاري اين
است كه هر بنگاه براي حداكثر سازي سود كل يا درآمد كل، فعاليت مي كند منوط بر آن،
كه ساير بنگاهها توليد خود را ثابت نگه دارند
اگر هر يك از دو انحصارگر تصور كنند ديگري
به جاي ثابت نگه داشتن ميزان توليد ، قيمت
محصولش را ثابت نگه مي دارد ، وضعيت
جديد پيش مي آيد
؛ دراين
وضعيت قيمتها تا جايي كاهش مي يابند كه به سطح قيمت رقابتي برسند.
فرض
مشترك اين مدل با مدل كورنو در اين است كه دو بنگاه در بازار فعاليت مي كنند و
كالاي همگني را با هزينه توليد صفر، بفروش مي رسانند. اما
فروض جديدي به شرح زير در اين مدل مطرح مي شود كه در مدل كورنو وجود نداشت:
ـ
هر بنگاه براي محصولش، منحني تقاضاي مشابهي دارد كه به صورت خط مستقيم است؛
ـ
ظرفيت توليدي هر بنگاه محدود است و نمي تواند فروش عرضه كل بازار را به دست گيرد؛
ـ هر بنگاه فرض مي كند كه بنگاه ديگر
قيمتيش را ثابت نگه مي دارد و اين بنگاه مي تواند درآمد كل يا سود كل خود را به
حداكثر رساند.