وجود مرغ اهلي از 3200 سال قبل
ازميلاد مسيح درهندوستان به اثبات رسيده و حدود1000 سال قبل از ميلاد مسيح همراه
با مهاجرت اقوام اريائي به فلات ايران واردشده و اقوام ساكن اين فلات از ان بهره
برداري كرده اند.
توليد وتكثير ان بطوررسمي از سال
4500 سال قبل شروع شده ومورد توجه قرار گرفت.
سوابق طيور بومي واهلي شدن ان همراه با تصاوير
مرغ و خروس خانگي –
غازومرغابي روي بناها،سنگها واجرهاي پخته كردستان و شوش ديده شده است.
اروپائيان ازطريق ايران با مرغ
اشنا شدند ومدتها دريونان قديم به مرغ ، پرنده ايراني گفته مي شد.
مع الوصف از اوايل دهه 1320 با توجه به رشد
جمعيت و همچنين درآمد در كشورازطريق فروش نفت از يك طرف و با ورود مرغ خارجي و
صنعت مرغداري به كشور و نهايتا به مناطق روستايي از طرف ديگر ، سبب شد تا علاوه بر
درمعرض نابودي قرار گرفتن مرغان بومي ، انواع بيماريهاي طيور و در نتيجه تلفات و خسارات شديد در مناطق روستايي باعث
كاهش نگهداري طيور در اين مناطق گردد.
طي سالهاي 1340 تا 1350 در ايران
همانند اغلب كشورهاي در حال توسعه واحدهاي تجارتي پرورش مرغ با استفاده از نژادهاي
خارجي در اطراف شهرهاي بزرگ تاسيس گرديد.
اگرچه نژادهاي اصلاح شده مرغ نقش
مهمي درتامين پروتئين مورد نيازايفا مي كنند ولي تغييرات حاصله در روش پرورش مرغ
از روش سنتي به روش پر هزينه صنعتي، خالي از اشكال نبود زيرا اساسا اين برنامه ،دقيق و از پيش طراحي
شده نبود.
نخستين مشكلي كه در اثر اين تغيير به وجود امد ،فشار بيش از حد آن بر سيستم
سنتي پرورش مرغ در روستاها بود كه منبع تامين پروتئين حيواني براي بيش از 50 درصد
جمعيت كشور را تشكيل مي داد.
روستا نشيناني كه طي قرن ها نياز
گوشت و تخم مرغ شهر نشينان را تامين مي كردند ظرف كمتر از سه دهه اين مسير جهت عكس
به خود گرفت وجمعيت مرغان بومي رو به كاهش گذاشت وتقريبا در بعضي مناطق بكلي منقرض
شد،