مقاله بررسي ضرب المثل ها و ريشه هاي آنها در 15 صفحه ورد قابل ويرايش
فهرست مطالب
عنوان
صفحه
مقدمه...................................................................................................................................................................
- كلاه شرعي.....................................................................................................................................................
- آش شله قلمكار.............................................................................................................................................
دوغ و دوشاب يكي است................................................................................................................................
دو قورت و نيمش باقي است.........................................................................................................................
دود چراغ خورده...............................................................................................................................................
دنبال نخود سياه فرستادن..............................................................................................................................
نازشست...............................................................................................................................................................
مقدمه
در اين مقاله به بررسي و ريشه يابي معروف ترين ضرب المثل هاي فارسي را مدنظر داشتهايم و بدين لحاظ از منابع مختلفي سود جسته ايم. با كليك بر روي هر كدام از ضرب المثل ها، صفحات جديدي باز خواهد شد و شأن روايت هر كدام از آن مثل ها گاه كوتاه و گاه به تفضيل تقديم مي گردد. در بخش دوم نيز بيش از هزار ضرب المثل بي هيچ توضيحي تقديم مي گردد. در بخش دوم نيز بيش از هزار ضرب المثل بي هيچ توضيحي تقديم مي گردد. در بخش سوم به بيان ضرب المثل هاي رايج مناطق و شهرهاي ايران پرداخته ايم و نمودي از اين ادبيات عاميانه را در بين اقوام مختلف ايراني باز جسته ايم.
در اينجا ذكر اين نكته الزامي است كه همه آنچه در اين بخش تقديم شده است در تعريف خاص ضرب المثل نمي گنجد و در اصل برخي از موارد ذكر شده از منظر علم بيان، مقيد معني كنايه است. در اصل اينگونه موارد كنايه هاي معروف فارسي اند كه به دليل كثرت استعمال با قدري تسامح عنوان ضرب المثل يا مثل سائره يافته اند. با همه اين احوال حتي چنين كنايه هايي در تعريف عام ضرب المثل مي گنجد.
كلاه شرعي
كلاه شرعي در اصطلاحات عاميانه و معني و مفهوم مجازي كنايه از حيله شرعي است براي ابطال حق و احقاق باطلي. في المثل ربا را كه از محرمات مصرحه شرع مبين است به نام مال الاجاره پول حلال شمردن و يا هب گفته ابوالفضل بيهقي نان همسايگان دزديدن و به همسايگان ديگر دادن و امثال و نظاير آن كه همه و همه را اصطلاحاً كلاه شرعي گويند.
به طوري كه ملاحظه مي شود كلاه شرعي از دو لغت كلاه و شرع تركيب يافته كه كلاه همان سربند و هر چيزي است كه با آن سر را بپوشانند و مجازاً وسيله اي براي سرپوش گذاشتن بر روي هرگونه منهيات و محرمات است كه به طور كلي معني و مفهوم عذر و مكر تزوير و حيله از آن افاده مي شود.
معني لغوي شرع همان دين و آيين و كيش و مذهب و به طور كلي صراط مستقيم و راه راست است كه حق تعالي براي بندگان نهاده و بدان امر كرده است.
شرعي يعني مشروع و حلال. احكام شرع همان تعاليم ديني و مذهبي است.
حكام شرع به متصديان و متوليان احكام شرعي گفته مي شود كه صرفاً به آنچه كه ناظر بر كتاب آسماني و احكام و تعاليم مذهبي است رأي مي دهند و از آن خط نبايد و نتوانند خارج شوند.
كلاه شرعي در واقع كلاه غدر و مكر است كه در لباس شرع بر سر دين و آيين و اخلاق و وجدان و انصاف و شرايع الهي گذاشته مي شود. براي باب مثال يك نمونه ذكر ميكنيم:
سابقاً در پارس معمول نبود كه كسي با خواهر خود ازدواج كند ولي كمبوجيه دومين پادشاه سلسله هخامنشي عاشق يكي از خواهران خود شده خواست او را به حباله نكاه درآورد.
چون ميل او برخلاف عادت بود قضات شاهي را خواسته پرسيد: آيا قانوني نيست كه ازدواج خواهر را اجازه داده باشد؟ جواب دادند: قانوني را كه چنين اجازه اي داده باشد نيافته ايم، ولي هست قانون ديگري كه به شاه اجازه مي دهد آنچه خواهد بكند. پس كمبوجيه با خواهري كه دوست داشت ازدواج كرد و بعد از چندي خواهر ديگر را گرفت.
سوء استفاده از عبارت آنچه خواهد بكند همان كلاه رعي است كه آدمي به تبعيت از هواي نفس بر سر اخلاق و وجدان مي گذارد و هر چه دل هوسبازش بخواهد انجام دهد.
آش شله قلمكار
هر كاري كه بدون رعايت نظم و نسق انجام گيرد و آغاز و پايان آن معلوم نباشد، به آش شله قلمكار تشبيه و تمثيل مي شود. اصولاً هر عمل و اقدامي كه در تركيب آن توجه نشود، قهراً به صورت معجوني درمي آيد كه كمتر از آش شله قلمكار نخواهد بود.
اكنون ببينيم آش شله قلمكار چيست و از چه زماني معمول و متداول گرديده است.
ناصرالدين شاه قاجار بنابر نذري كه داشت سالي يك روز، آن هم در فصل بهار، به شهر ستانك از ييلاقات شمال غرب تهران و بعدها به علت دور راه به قريه سرخه حصار، واقع در شرق تهران ميرفت. به فرمان او دوازده ديگ آشي بر بار مي گذاشتند كه از قطعات گوشت چهارده رأس گوسفند و غالب نباتات مأكول و انواع خوردني ها تركيب مي شد. كليه اعيان و اشراف و رجال و شاهزادگان و زوجات شاه و وزرا در اين آشپزان افتخار حضور داشتند و مجتمعاً به كار طبخ و آشپزي مي پرداختند. عده اي از معاريف و موجهين كشور به كار پاك كردن نخود و سبزي و لوبيا و ماش و عدس و برنج مشغول بودند. جمعي فلفل و زردچوبه و نمك تهيه مي كردند. نسوان و خواتين محترمه كه در مواقع عادي و در خانه مسكوني خود دست به سياه و سفيد نمي زدند، در اين محل دامن چادر به كمر زده در پاي ديگ آشپزان براي روشن كردن آتش و طبخ آش كذايي از بر و دوش و سر و كول يكديگر بالا مي رفتند تا هر چه بيشتر مورد لطف و عنايت قرار گيرند. خلاصه هر كس به فراخورشان و مقام خويش كاري انجام مي داد تا آش مورد بحث حاضر و مهيا شود. چون اين آش تركيب نامناسبي از غالب مأكولات و خوردني ها بود، لذا هر كاري كه تركيب ناموزون داشته باشد و يا به قول علامه دهخدا: چو زنبيل در يوزه هفتاد رنگ باشد؛ آن را به آش شله قلمكار تشبيه مي كنند.
دود چراغ خورده
عبارت مثلي بالا ناظر بر فقها و روحانيون و همچنين علما و دانشمندان معمري است كه براي تحصيل علم و كسب كمال شب زنده داري ها كرده رنج و تعب فراوان را پذيرا شده اند تا بدين مقام و منزلت عالي و متعالي نايل آمده اند. در رابطه با اين زمره از عالمان رنج ديده و صاحب كمال و معرفت اگر في المثل بخواهند تعريف و توصيفي كنند اصطلاحاً گفته ميشود: فلاني دود چراغ خورده تا به اين مقام و كمال رسيده است و بعضاً: دود چراغ خورده سينه به حصير ماليده هم مي گويند.
در اين عبارت بحث بر سر دود چراغ است كه بايد ديد در اين اصطلاح و عبارت مثلي چه نقشي دارد و ريشهي تاريخي آن چيست.
به طوري كه مي دانيم چراغ آلتي است كه در عصر و زمان حاضر به وسيله برق روشني ميبخشد و به صور و اشكال مختلف لوله اي و گلوله اي و مسطح و مقعر و محدب و جز اينها در كوي و برزن و خانه و خيابان و كارخانه و هرگونه تأسيسات و كارگاه هاي ديگر خودنمايي مي كند و با اشاره و اصابت انگشت به كليد برق مي توان صدها و هزاراها و حتي برق شهر عظيم و كشوري را خاموش يا رون كرد ولي در قرون قديمه و قبل از اختراع برق از طرف اديسون مخترع نامدار آمريكايي چراغ در واقع ظرفي بود كه درون آن را با چربي و روغن از قبيل پيه، روغن كرچك، روغن برزك، روغن بيدانجير كه به طور مطلق روغن چراغ مي گفته اند و همچنين نفت و امثال آن پر كرده فتيله آلوده را روشن مي كردند و به زندگي روشني مي بخشيدند.
اگر به تاريخچهي طرز تحصيل علما و دانشمندان در قديم مراجعه كنيم ملاحظه مي شود كه: همه در كوره ده خود نه مدرس داشتند و نه محضر و نه كتابخانه مركزي يك ميليون جلد كتابي و نه آرشيو و نه بايگاني و نه ميكروفيلم نسخه خطي بلكه بالعكس هيچ چيز كه نبود، به جاي خود، حتي نان و قوت اوليه هم نبود. مجموع ذخيره آنها لقمه اي نان بيات و خشكه اي بود كه پر شال خود خود مي بستند و به مكتب مي رفتند.
برچسب ها:
تحقيق بررسي ضرب المثل ها و ريشه هاي آنها پروژه بررسي ضرب المثل ها و ريشه هاي آنها مقاله بررسي ضرب المثل ها و ريشه هاي آنها دانلود تحقيق بررسي ضرب المثل ها و ريشه هاي آنها بررسي ضرب المثل ها و ريشه هاي آنها ضرب المثل ريشه هاي ضرب المثل ها