زمینه های اجتماعی شکل گیری نظریه برچسب زنی و ادوار رشد و افول آن:
شکل گیری و تحول دیدگاه برچسب زنی در قلمرو جرم شناسی ناشی از نفوذ برخی جریان های فکری خاص و همچنین تغییرات فراگیری بوده است که معمولاً در درون جامعه رخ داد. بخشی از محرک های شکل گیری دیدگاه برچسب زنی را می توان در تغییراتی نهفته دید که در جامعه سرمایه داری پیشرفته، به ویژه در ایالات متحده آمریکا، و در خلال دو دهه 1960 و 1970 میلادی رخ داده است(وایت و هینز، 1386: 180-181).
در دهه 1950 توجه چندانی به نظریات برچسب زنی نمی شد و نظریات ساختارگرایانه در این عرصه ارائه می شد(علیوردی و همکاران، 1393: 73). در پایان دهه 1950، جامعه در حال آگاه شدن از وجود نابرابری های نژادی، تبعیض و حقوق مدنی بود. مسأله افراد محروم جامعه، به مسأله ای واقعی تبدیل شد(ویلیامز و مک شین، 1393: 197).
نارضایتی های روز افزون از نظریات ساختارگرایانه به سبب توجه بیش از حد آنان به جرایم طبقه پایین و بی توجهی به کجروی های طبقه متوسط جامعه آمریکا(که در بسیاری از آمارهای رسمی به آن اشاره ای نمی شد) سبب شد تا جرم شناسان به نظریات مأخر «تراشر، تاننبام و لمرت» روی بیاورند. این گرایش جدید به ویژه با تحقیق «هوارد بکر» درباره کجروی در اوایل دهه 1960 وارد مرحله جدیدی شد(علیوردی نیا و همکاران، 1392: 73).
در اواسط دهه 1970 این دیدگاه در معرض انتقادات جدی قرار گرفت. سپس در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 این دیدگاه تجدید حیاتی دوباره پیدا کرد. این تجدید حیات منعکس کننده علایق نظری و پژوهشی جدید در نظریه برچسب زنی است، که نشان دهنده قدرت و توان بالقوه این نظریه در تبیین انحراف و جرم می باشد(علیوردی نیا و همکاران، 1392: 73).
بسیاری از جرم شناسان، ردپای نظریه برچسب زنی را به کتاب « جرم و اجتماع »(1938) اثر تاننبوم باز می گردانند.
تاننبوم چنین مینویسد: که یک "برچسب"زمانی چسبیده می شود که(مثلاً) یک بچه به دلیل فعالیت بزهکاری دستگیر می شود. این برچسب که بچه را به عنوان بزهکار معرفی می کند، می تواند تصویر بچه از خودش را تغییر دهد و موجب می شود تا مردم نسبت به آن "برچسب" و نه به آن بچه واکنش نشان دهند.
از این رو، استدلال او این بود که فرآیند برچسب زدن بر بزهکاران یا منحرفان به ایجاد بزهکاری و انحراف منجر می شود(ویلیامز و مک شین، 1393: 200).
«اوین لمرت» و «هوارد بکر» (که جامعه شناس آمریکایی هستند) بنیان گذاران این نظریه نامیده می شوند. لمرت، در سال 1951 اساس نظریه را در کتاب «آسیب شناسی اجتماعی»، بنا نهاد. سپس بکر، در کتاب «جامعه شناسی انحراف»، به سال 1963، نظرات تاننبام را روزآمد ساخت و در کتاب «حاشیه نشینان» ،آثار برچسب زنی را بر فرد تشریح نمود و بدین سان ستون های اصلی نظریه را بر افراشت(رستمی تبریزی و محتشمی، 1392: 62).
صاحب نظران برچسب زنی چند موضوع کلی موجود در دیدگاه کنش متقابل نمادین را شالوده تبیین خود قرار داده اند:
1) واحدهای اجتماعی برخوردار از قدرت و صلاحیت معناگذاری رفتار، وارد آوردن برچسب کجرو و انگ زدن به اشخاص(دیگران مهم)؛
2) فرهنگی(یا خرده فرهنگی) و سو گیرانه بودن معیارهای تعریف رفتار(قرار داشتن آنها در خدمت اهداف و منفع یک فرهنگ، خرده فرهنگ یا طبقه اجتماعی)؛
3) شکل گیری آگاهانه یا ناخود آگاه هویت کجروانه در سازگاری برچسب وارد آمده یا با پیامدهای آسیبی که در پی آن برچسب، بر مناسبات اجتماعی سالم فرد، وارد می گردد(سلیمی و دلاوری، 1386، 424).
این مقاله بر آن است تا وضعیت نظریه برچسبزنی را بهبود ببخشد:
اولاً: به وسیلهی فراهم کردن تفسیری غیر مبهم از تئوری و روش مناسبی برای ارزیابی خود پنداری؛
دوماً: قدرت نسبی هر دو برچسبزنی رسمی و غیر رسمی که ارزیابی شده است را بیان کند؛
سوماً: بسیاری از تلاشهای گذشته که در تأیید فرضیهی انحراف ثانویهی نظریه برچسبزنی در غالب مدلهای تئوری جامع درآمده است، را نشان دهد(منارد و موس 1984، سيمون ات ال. 1980).
در مقابل، این مقاله مدلی که تنها شامل متغیرهای برچسبزنی به دست آمده از تئوری و همچنین متغیرهای زمینهای مناسب هستند را بررسی میکند.
در نهایت، این مقاله تئوري برچسب زني قوي را ارائه مي دهد؛ كه در چارچوب اين تئوري متغيرهاي آن قدرت پیش بینی بيشتري در شرح درگيری افراد در انواع بزهكاري هاي مختلف را دارند(یعنی؛ بزهکاری عمومی، بزهکاری خطرناک و جرائم مربوط به مواد مخدر).
برچسب ها:
پاورپوينت زمينه هاي اجتماعي شكل گيري نظريه برچسب زني ادوار رشد افول