اهميت اسلام سياسى پس از انقلاب بزرگ اسلامى ايران بيش تر
نمايان شد و اين در حالى بودكه جهان اسلام, ايدئولوژى هاى معاصر هم چون ملى گرايى,
ليبراليسم غرب و سوسياليسم نظامى و يا ماركسيسم سنتى را تجربه كرده بود اما اين بار انقلاب اسلامى ايران((اسلام انقلابى)) را عرضه كرد, يعنى چيزى كه
مسلمانان را توان مى داد تا در پرتو آن,آزادى خويش را به دست آورند و در مقابل
استعمار, صهيونيسم, سرمايه دارى و نژاد پرستى ايستادگى كنند.
رهبرى امام خمينى عنصرى ارزشمند در موفقيت انقلاب اسلامى ايران بود, چرا كه امام
اراده اى آهنين داشت و عجز و سازش را نمى شناخت, موضع وى قاطع بود وسازش و يا ره
حل ميانه را نمى پذيرفت. ايشان از همان آغاز صاحب انديشه بود و در سياست ـ كه دانش
فقه است ـ و نيز اصول سياست ـ كه آن هم در ميران كهن ما علم اصول فقه است ـ
تاليفاتى داشت و اين دانش(اصول فقه) بر تدريس ايشان در حوزه علميه قم و نيز بر
تاليفات وى ـ كه بيش تر خطى است و هنوز منتشر نشده است ـ به صور عنصرى غالب در
آمده بود. با اين كه استاد فلسفه و كلام بود ولى هيچ گاه تفكر نظرى از كلام و
فلسفه يا گرايش هاى صوفيانه بر انديشه وى چيرگى نيافت. امام مرد عمل بود تا يك
نظريه پرداز صرف, وى فقيهى مبارز بود و از اوضاع جارى مسلمانان كاملا آگاهى داشت.
شيوه انقلابى امام هم چون شيوه ابو الاعلى مودودى و شهيد سيد قطب يك شيوه كاملا
بنيادى و انقلابى است. وى اعتقاد داشت اوضاع جوامع اسلامى فقط در صورتى تغيير مى
يابد كه نظام هاى كنونى حاكم بر دولت هاى اسلامى تغيير يابند,و سلطه سياسى حاكم بر
آن ها متحول گردد, و ما ديديم كه اين امر با سقوط شاه در ايران تحقق يافت.امام در
زمان شاه ادامه هر حكومت هر چند بر پايه قانون اساسى يا مجلس و يا حكومت ملى در
سايه سلطه را نپذيرفت.
اين درست همان شيوه اى است كه سيد جمال الدين اسد آبادى معتقد بود طبق آن مى بايد,
نظام هاى پادشاهان و سلاطين در جهان اسلام دگرگون شود و دست عاملان استعمار و
چپاولگران ثروت هاى مردم قطع گردد.
امام خمينى (ره) هم كتاب خود را با اين آيه انتشار دادند كه:
((ان الملوك اذا دخلوا قريه افسدوها و جعلوا اعزه اهلها اذله,1 پادشاهان چون به
قريه اى درآيند تباهش مى كنند و عزيزانش را ذليل مى سازند.)) فقيه كسى است كه در
مقابل زمامدار ستمگر مى ايستد, و در برابر سلطه و سركشى ايستادگى مى كند و در
بيدارى مردم مى كوشد و نيز انقلاب را رهبرى مى نمايد, پس نهايتا علماء دژ مردم و
خود ,وارثان پيامبرانند و بزرگ ترين گواه نزد خداوند نيز سخن حقى است كه در مقابل
حاكى ستمگر گفته شود و اين فقها هستند كه با ولايتى كه دارند, قيام مى كنند و بعد
از تحمل زندان و شكنجه تا مرز شهادت پيش مى روند تاخداى خود را ملاقات مى كنند.
آنان هم چون علماى دربارى در پى جاه و مقام نيستند و دل به دنيا نمى بندند.
كتاب حكومت اسلامى يا ((ولايت فقيه))امام نيز در چهار چوب همين ميراث سياسى اسلامى
معاصر قرار دارد. اين كتاب,سرلوحه جنبش اسلامى در ايران قرار گرفت و حاوى سلسله
درس هاى فقهى است كه مرجع بزرگ شيعه حضرت امام خمينى آن را براى طلاب حوزه نجف
ايراد فرمودند.اين كتاب هم چون كتاب ابن قيم,((اصلاح الراعى و الرعيه))و ديگر كتاب
هاى فقهى اسلامى است كه از تشكيلات دولتى دراسلام سخن مى گويد.هم چنين
كتاب(الاحكام السلطانيه) از ماوردى و نيز ابن يعلى يا ((ادب الدين و الدنيا))از
ماوردى. اما كتاب امام خمينى تمايز خاصى نسبت به اين ها دارد,چون بر نقش فقيه در
انقلاب اسلامى و ضرورت برپايى حكومت اسلامى و تاسيس دولت اسلامى در رويارويى با
استعمار و صهيونيست تاكيد مى ورزد. بنابراين امام خمينى يك فقيه احياگر و در پى
اصلاح جامعه از رهگذر انقلاب اسلامى بود. او يك فقيه معمولى نبود كه سعى در اصلاح
جامعه از رهگذر نظام حاكم داشته باشد.
برچسب ها:
سیاست سیاست در اسلام اسلام سیاسی لیبرالیسم مارکیسم سوسیالیسم دانلود تحقیق در مورد سیاست در اسلام word