این فایل در قالب فرمت word قابل ویرایش ، آماده پرینت و استفاده میباشد
برگ درخت نيمي از هستي درخت است و اين جا نيمي از هستي سهراب همان عنصري است از گياه كه از خورشيد انرژي مي گيرد و كلروفيل مي سازد و به درخت سرسبزي و شادابي مي دهد, نيم ديگر ريشه است كه آب و املاح جذب مي كند و به بالا به انتهاي ترين بخش درخت مي فرستد و بهترين تفسير سپهري براي مادرش.
آب روان مظهر زندگي, پويايي و روشني است. چه خرمي مي بخشد دوستان كه مثل آب روان هستند (و خداي كه در اين نزديكي است لاي اين شب بوها پاي آن كاج بلند روي گاهي آب, روي قانون گياه)
چه تعبير زيبايي براي خدا كه سپهري مي خواهد بگويد همه جا هست و پوزخند بزند به آنها كه او را فقط در كعبه جستجو مي كنند و زحمت اين راه را به خود مي دهند و حواسشان هم به خدا نيست اول حواسشان اين است كه زيردست و يا له نشوند, دوم حواسشان به اين است كه باري به هر جهت مراسم تمام شود بروند بازار و تا دلشان مي خواهد و پولشان كه به آشكار و پنهان آورده اند كفاف مي كند جنس بخرند, مقداري البته براي سوغات و بيشترش براي فروختن و سود كردن و دست مايه اي كه از آن به بعد به او بگويد حاجي و او هم به راست و دروغ از آن پس به آن قسم بخورد. سپهري اعتراف مي كند كه مسلمان است, اما ببينيد اجزاء مسلماني او را چه ها تشكيل مي دهند.
برچسب ها:
سهراب سپهری صدای پای آب 35 ص