پاورپوینت حکایت های مدیریتی
نوع فایل:
پاورپوینت
قابل
ویرایش 30 اسلاید
يك مشاور ميميرد و در آن دنيا در صفي كه
هزاران نفر جلوي او بودند براي محاسبه اعمالش ميايستد. اندكي نگذشته بود كه فرشته
محاسب ميز خود را ترك ميكند و صف طولاني را طي كرده و به سمت مشاور ميآيد و به
گرمي به او سلام كرده و احترام ميگذارد. فرشته، مشاور را به اول صف برده و او را
بر روي مبل راحتي كنار ميزش مينشاند.
مشاور ميگويد: "من از اين توجه شما
سپاسگزارم، اما چه چيزي باعث شده كه اين گونه با من رفتار كنيد؟"
فرشته محاسب ميگويد: "ما براي افراد
مسن احترام ويژهاي قائل ميشويم. ما يك پردازش اوليه بر روي تمامي كارنامههاي
اعمال انجام دادهايم و من ساعاتي را كه شما به عنوان ساعات مشاوره براي مشتريان
خود اعلام كردهايد جمع زدم. بر اساس محاسبه من، شما حداقل 193 سال سن
داريد!"
فردی از پروردگار در خواست کرد تا به او بهشت
و جهنم را نشان دهد
خداوند دعای او را مستجاب کرد
در
عالم شهود او وارد اتاقی شد که جمعی از
مردم در اطراف ديگ بزرگ غذا نشسته بودند
همه گرسنه نا اميد و در عذاب بودند
هر کدام قاشقی داشت که به ديگ می رسيد
ولی دسته قاشقها بلند تر از بازوی آنها بود
به طوری که نمی توانستند قاشق را به دهانشان برسانند
عذاب آنها وحشتناک بود !
برچسب ها:
پاورپوینت حکایت های مدیریتی حکایت های مدیریتی مدیریتی پاورپوینت حکایت مدیریتی مدیریت