همیشه به دنبال آسان ترین راه برای حل مسایل هستم، تحمل شرایط دشوار را ندارم.
برای چیزهایی که در حال حاضر خواهان آن هستم، نمی¬توانم صبر کنم.
باید هر چه سریع¬تر از شر احساسات ناراحت کننده خلاص شوم و گرنه نمی¬توانم آن را تحمل کنم.
موانعی را که در تحقق استعدادهایم وجود دارند، نمی توانم تحمل کنم.
انجام دادن تکالیفی که بیش از حد سخت به نظر می رسند را نمیتوانم تحمل کنم.
برای من قابل تحمل نیست که دیگران برخلاف خواسته¬هایم عمل کنند.
نمی توانم این احساس که دارم دیوانه می شوم را تحمل کنم.
در رسیدن به هدف¬هایم، ناکامی را تحمل می¬کنم.
زمانی که سرحال نیستم انجام دادن تکالیف برایم سخت است.
برایم قابل تحمل نیست که دیگران در برابر راهی که برگزیده¬ام سدی ایجاد کنند.
برخی افکار را تحمل نمی¬کنم.
حتی اگر بدانم پایین آوردن سطح معیارهایم برایم سودمند است، تحمل کاستن از آن را ندارم.
نمی توانم به زور خودم را برای انجام دادن کاری مجبور کنم.