با دانلود تحقیق در مورد ابهام در معامله و لزوم رفع آن
در خدمت شما عزیزان هستیم.این تحقیق ابهام در معامله و لزوم رفع آن را با فرمت word و قابل ویرایش و با قیمت بسیار
مناسب برای شما قرار دادیم.جهت دانلود تحقیق ابهام در معامله و لزوم رفع آن ادامه مطالب را بخوانید.
نام فایل:تحقیق در مورد ابهام در معامله و لزوم رفع آن
فرمت فایل:word و قابل ویرایش
تعداد صفحات فایل:250 صفحه
قسمتی از
فایل:
عنوان و موضوع اين پژوهش «ابهام در مورد معامله ولزوم رفعآن » است ،
پس ابتدا بايد ديــد منظور از مورد معامله چيست ؟ ابهام و جلوه هاي آن ، در مورد
معامله كدامند ؟ ابهام در مورد چــــه معامله اي مورد بحث مي باشد ؟
و كداميك از جلوه هاي ابهام درمورد معامله ، در قلمرو بحث اين موضوع ،
واقع مي شود ؟ و پيرو آن ، براي پيشگيري از ابهام ، احراز چه شرايطي در مورد
معامله ، ضروري است ؟
بخش اوّل : كليّات و مفاهيم
در اين بخش ، ابتدا مورد معامله را تعريف نموده ، سپس تحت عنوان ابهام
به مفهوم جهل و انواع آن ، خواهيم پرداخت تا محدوده ي بحث در موضوع اين نوشتار
تبيين گردد .
الف) تعريف مورد معامله (موضوع قرارداد )
در متون فقهي از مورد معامله به « معقود عليه» تعبير مي شود ودر تعريف
آن گفته اند :
«معقود عليه ، هر چيزي است كه تحصيل يا استيفاي آن، به وسيله ي عقد
انجام مي شود »
امّا
چنين به نظر مي رسد كه در اينجا تسامحي رخ داده است زيرا عقد ، متضمّن تعهّد و
تعهّد متعلّق به مال يا عمل است. پس مال يا عمل ، با يك واسطه موضوع عقد قلمداد مي
شود . بدين ترتيب «مورد معامله» به معناي موضوع تعهّد است كه ممكن است مال يا عمل
باشد ، و مال يا عين معيّن است و يا كلّي در معيّن ويا كلّي در ذمّه ! عين معيّن
نيز يا « عين حاضره يا مرئيّه » است و يا « عين غائبه » اهميّت اين تقسيم ها ، از
آن روست كه نحوه ي رفع ابهام در اقسام گوناگون ، يكسان نيست .اما در بيع ، مثمن
بايد عين باشد نه منفعت و عمل ونه حق ! و از آنجا كه عمل . ماليّت ندارد ، فقها
گفته اند عمل شخص آزاد و برده را نمي توان فروخت يا ثمن قرار داد .
خلاصه آن كه مورد معامله ، اقسام
گوناگون ، داشته و عارض شدن ابهام و رفع آن در همه ي آنها ، يكسان نيست .
ب) معامله
هرچند كه برخي از قدما ، در تقسيم بندي كتابهاي فقهي ، معاملات را در معناي
عام خود -شامل عقود و ايقاعات- قسيم
عبادات و احكام قرارداده اند ولي در محدوده ي بحث اين پايان نامه ، منظور از
معامله ،عقد بيع است و چنانچه در پاره اي از مشتركات از ساير عقود ، سخني به ميان
آيد ، استطرادي است كه براي روشن شدن جوانب بحث ، ضروري بنظر مي رسد .
از آنجا كه موضوع اين نوشتار ، بررسي
ابهام در عوضين است ، جهت روشن شدن جايگاه
موضوع در بيع ، بطور گذرا تعريف مشهور آن را مرور مي كنيم .
در تعريف بيع گفته شده است :« مبادلهُ
مالٍ بمالٍ » بيع ، مبادله ي مالي با مال ديگر است . با وجودي كه در تعريف بيع از
هريك از عوضين با نام «مال» تعبير كرده اند ؛ در بحث از شرايط عوضين ،نيز «ماليّت
» داشتن عوضين را شرط نموده اند ! به عبارت ديگر چنانچه احراز ماليّت عوضين از
مقوّمات ماهيّت بيع باشد ، چيزي كه در قوام ماهيّت ، دخيل است ، نمي تواند از شروط
آن ، محسوب شود ! زيرا رتبه و جايگاه شروط ،متأخّر از اصل ماهيّت و مقوّمات آن است
.بنابراين ،بهتر است كه ماليّت و مانند آن ، از مقوّمات ماهيّت بيع محسوب شوند نه
از شروط عوضين !
آنگاه شايد جاي اين مناقشه
باشد كه ماليّت عوضين از مقوّمات ماهيّت بيع نيست بلكه مبادله ي دو چيز ، گاهي به
خاطر ماليّت آنهاست و گاهي براي اغراض ديگر ! و براين اساس ، بايد ملتزم شد كه
ماليّت ، غايت و غرض مبادله است نه از مقوّمات ماهيّت بيع ! سپس بر فرض كه ماليّت
عوضين ، در صدق ماهيّت
بيع ، مؤثّر
باشد ، لزومي ندارد كه در نزد عرف هم «مال» محسوب شود بلكه اگر چيزي ،نسبت به
گروهي و لو
معدود ، مال به شمار آيد ، در صدق عنوان بيع نسبت به ايشان كفايت مي كند .
سپس اگر ماليّت ، شرط عوضين باشد نه مقوّم ماهيّت بيع و صدق آن ! در
صورت شك در ماليّت هريك از عوضين ، نمي توان به ادلّه و عمومات ، جهت صحّت بيع و
تجاره تمسّك نمود زيرا عقد بيع يك عقد واحد است و با شك در بيع ، علم به تحقّق عقد
معنا ندارد تا چه رسد به وجوب وفاي به آن ! چرا كه بيعي ، تحقّق نيافته تا فروعات
آن واجب گردد .
امّا بر فرض اعتبار ماليّت در ماهيّت بيع ، ملاك ماليّت عرفي است ، پس
اگر چيزي در نزد شارع مقدّس ، مال محسوب نشود ولي در نظر عرف ، مال باشد ؛ به صدق
عنوان بيع ضرر نمي رساند و شارع فقط مي تواند از آن- مطلقاً يا في الجمله - سلب
آثار ماليّت نمايد نه سلب اعتبار عرفي ! چنانچه كه خمر وخنزير در نزد عرف ، مال به
شمار مي آيد ، درحالي كه شارع مقدّس ، آثار ماليّت نمايد نه سلب اعتبار عرفي !
چنانچه كه خمره خنزير در نزد عرف ، مال به شمار مي آيد ، درحالي كه شارع مقدّس ،
آثار ماليّت آنها را ساقط نموده است بگونه اي كه ضماني در اتلاف آنها نيست و بيع
آنها شرعاً صحيح نمي باشد .
نكته ديگر اينكه نسبت ميان مال و ملك ، عموم مطلق نيست كه گفته شود
چيزي كه ماليّت ندارد و قابل خريد و فروش نيست ، پس ملك هم به حساب نمي آيد !
چنانكه در كلام شيخ انصاري (ره) د راعتبار ماليّت به حديث نبوي (ص):« لابيع الّا
في ملك» استناد شده ! زيرا اثر ملكيّت منحصر به بيع و ساير معاملات نيست ، بلكه
اگر كسي ،مشتي خاك را هم حيازت كند، آن را به ملكيّت خود در آورده است و كسي حقّ
تصرّف در آن را ندارد تا جايي كه تيمّم به آن هم باطل مي باشد ، باوجودي كه مال به
حساب نمي آيد تا ملك محسوب شود !
ديگر
اينكه مال از حيثيّات واقعيّه محسوب نمي شود ! پس اگر يك حبّه ي گندم ، مال نباشد
؛
همه ي حبّه ها
به هر تعداد كه باشند ، مال محسوب نمي شوند زيرا ضميمه كردن وافزودن چيزي كه
ماليّت
ندارد به چيزي
كه ماليّت ندارد ، افاده ي ماليّت نمي كند ! بنابراين ، اين امر ، چيزي جز خلط بين
تكوين واعتبار نيست .پس در امور اعتباري بايد اعتبار عقلا ملاحظه شود .چنانچه كه
بدون اشكال ، يك كف از آب يا مشتي خاك ، مال محسوب نمي شود .پس همچنانكه معروف است
-نسبت بين مال و ملك ، عموم من وجه است .امّا ملكيّت ، از مقوّمات ماهيّت بيع نيست
و نيز از شرايط صحّت ، بيع هم نمي باشد .
نكته ديگري كه قابل ذكراست ، اينكه عقد بيع در حقيقت مركّب از دو خلع و
دو اضافه است : خلع رابطه ي مالك با مبيع و اضافه ي آن به مشتري ، خلع رابطه ي
مشتري با ثمن و اضافه ي آن به بايع . نتيجه آنكه بيع تبديل در ملكيّت است انشاءاً
نه اينكه مبادله ي در ملكيّت باشد انشاءاً ، چه اينكه مبادله ، حاصل و نتيجه ي بيع
است نه خود بيع !
پس از بررسي اجمالي تعريف بيع ، ذكر اين نكته لازم است كه زماني بربيع
، آثار شرعي مترتّب مي شود كه عوضين ومتعاقدين واجد شرايط لازم بوده وصيغه ي عقد
انشا گردد . دراين نوشتار به تناسب موضوع ، به شرايط عوضين خواهيم پرداخت .
ج) ابهام و جلو ه هاي آن در مورد معامله
1)
مفهوم جهل و ابهام
ابهام يا جهل به اين است كه طرف قرارداد ، تصوّر
درستي از موضوع نداشته باشد و مقصود آن نيست كه موضوع عقد ، از هر جهت ،مجهول باشد
زيرا كمتر موردي يافت مي شود كه طرف قرارداد ، هيچ گونه
شناختي از آنچه دريافت مي كند ، نداشته باشد ،
بلكه آن چه بيشتر مورد گفت و گو است ، مجهول نسبي
است ، يعني مورد معامله ازيك جهت معلوم و از جهات ديگر
مجهول باشد .
از سوي ديگر ، مقصود از علم به مورد معامله ، آن نيست كه موضوع تعهّد
بايد ازهمه ي جهات ، حتّي آنچه كه از ديد دو طرف ، بي اهميّت است ؛ معلوم باشد ،
چرا كه احاطه ي كامل به مورد معامله -
معلوم مطلق - اغلب حتّي براي مالك آن ، غير ممكن است . پس بايد ديد كدام مجهول
نسبي ، موضوع تعهّد قرار مي گيرد و كداميك از ويژگيهاي مورد معامله بايد مشخص شود
تا قرارداد ، از حالت غرري بودن خارج گردد ؟ معيار هاي مختلف در اين زمينه ، در
بحث هاي آينده، ارائه و بررسي مي گردند .
2) انواع جهل در مورد معامله
مجهول بودن مورد معامله ، به صورت هاي
گوناگون بروز مي كند ، گاهي ذات مورد معامله و زماني ، مقدار و ساير اوصاف
مورد معامله ، مجهول است ، گاهي نيز ، وجود يا امكان دستيابي به موضوع تعهّد مورد
ترديد مي باشد كه به تعريف هريك از اقسام ، اشاره مي كنيم :
-مجهول بودن ذات مورد معامله
ابهام در ذات مورد معامله ، به اين است كه ماهيّت و حقيقت آن ، مجهول
باشد . حقيقت شيء ، گاهي به ماده ي تشكيل دهنده ي آن است مثل شمعدانِ مورد معامله
كه طلا يا نقره بودنش معلوم نيست . و گاهي حقيقت يك چيز به صورت نوعيّه ي آن است
مثل اينكه مورد معامله ، معلوم نيست راديو يا ضبط صوت است . در اين جا ، ماهيّت
تشكيل دهنده ، چندان اهميّتّي ندارد . آن چه كه ماهيّت موضوع تعهّد را معيّن مي
كند ، چگونگي تركيب مواد و ترتيب قرار گرفتن ابزارهاي گوناگون است كه از آن ، به «
صورت نوعيّه » تعبير مي كنند .پس مقصود از لزوم رفع ابهام از ذات مورد معامله ،
رفع ابهام از جنس وحقيقت موضوع معامله است .
برچسب ها:
دانلود تحقیق درمورد ابهام در معامله و لزوم رفع آن تحقیق درمورد ابهام در معامله و لزوم رفع آن دانلود تحقیق ابهام در معامله و لزوم رفع آن دانلود تحقیق ابهام در معامله و لزوم رفع آن